درس انقلاب
انقلاب ما انفجار نور بود.!
چهار شنبه 24 دی 1393برچسب:, :: 15:10 ::  نويسنده : امیر حسین

خیلی خیلی جالب است لطفا فایل صوتی را در آخر متن دانلود کنید.

 

داستانی در مورد امام زمان(عج)-شفای ابو راجح حمامی


يکى از داستانهايى که علماء و افراد مورد اطمينان نقل کرده اند و به عنوان يک حادثه قطعى ، در عصر خود شهرت يافت ، داستان ((ابوراجح ))است .

ابو راجح از شيعيان مخلص شهر حله (يکى از شهرهاى عراق که در نزديک نجف اشرف واقع شده ) و سرپرست يکى از حمامهاى عمومى حله بود، از اين رو بسيارى از مردم او را مى شناختند.

در آن عصر، فرماندار حله شخصى به نام ((مرجان صغير))بود، به او اطلاع دادند که ابو راجح حمامى از بعضى از اصحاب منافق رسول خدا (ص ) بدگوئى مى کند، فرماندار دستور داد او را آوردند، آنقدر او را زدند که در بستر مرگ افتاد، حتى آنقدر به صورتش مشت و لگد زدند که دندانهايش ‍ کنده شد، و زبانش را بيرون آوردند و با جوالدوزى سوراخ کردند، و بينى اش را بريدند و با وضع بسيار دلخراشى ، او را به عده اى از اوباش ‍ سپردند، آنها ريسمان برگردان او کرده و در کوچه ها و خيابانهاى شهر حله مى گرداندند، بقدرى خون از بدن او بيرون آمد، و به او صدمه وارد شد که ديگر نمى توانست حرکت کند، و کسى شک نداشت که او مى ميرد، و بعد فرماندار تصميم گرفت او را بکشد، ولى جمعى از حاضران گفتند: او پيرمرد فرتوت است ، و به اندازه کافى مجازات شده و خواه و ناخواه بزودى مى ميرد، بنابراين از کشتن او صرف نظر کنيد، بسيار از فرماندار خواهش ‍ کردند، تا اينکه فرماندار او را آزاد کرد.

فرداى همان روز، ناگاه مردم ديدند او از هر جهت سالم است و دندانهايش ‍ در جاى خود قرار گرفته است ، و زخمهاى بدنش خوب شده است ، و هيچگونه اثرى از آنهمه زخمها نيست ، و برخاسته و مشغول خواندن نماز است ، حيران شدند و با تعجب از او پرسيدند:
چطور شد که اينگونه نجات يافتى و گوئى اصلا تو را کتک نزدند و آثار پيرى از تو رفته و جوان شده اى ؟

ابو راجح گفت : من وقتى که در بستر مرگ افتادم ، حتى با زبان نتوانستم دعا بکنم

و تقاضاى کمک از مولايم حضرت ولى عصر (عج ) نمايم ، در قلبم متوسل به آن حضرت شدم ، و از آن حضرت درخواست عنايت کردم ، و به آن بزرگوار پناهنده شدم ، وقتى که شب کاملا تاريک شد، ناگاه ديدم خانه ام پر از نور شد، در هماندم چشمم به مولايم امام زمان (عج ) افتاد، او جلو آمد و دست شريفش را بر صورتم کشيد و فرمود: ((برخيز و براى تاءمين معاش ‍ خانواده ات بيرون برو خدا تو را شفا داد))

اکنون مى بينيد که سلامتى کامل خود را باز يافته ام .

يکى از وارستگان آن حضرت ، بنام شمس الدين محمد قارون ، پس از نقل ماجراى فوق مى گويد: ((سوگند به خدا، من ابو راجح را مکرر در حمام حله ديده بودم ، پيرمرد فرتوت ، زرد چهره و کم ريش و بد قيافه بود و هميشه او را اينگونه مى ديدم ، ولى پس از اين ماجرا او را تا آخر عمرش ، جوانى تنومند و پر قدرت ، و سرخ چهره و با محاسن بلند و پر ديدم ، که گوئى بيست سال بيشتر عمر نکرده است ، آرى او به برکت لطف امام زمان (عج ) اينگونه شاداب و زيبا و نيرومند گرديد.

خبر سلامتى و دگرگونى عجيب او از پيرى ضعيف به جوانى تنومند و قوى شايع شد، همگان فهميدند فرماندار حله به ماءمورينش دستور داد او را نزد او حاضر کنند، آنها ابو راجح را نزد فرماندار آوردند، ناگاه فرماندار ديد قيافه ابو راجح عوض شده ، و کوچکترين اثر آن زخمها در بدن و صورتش نيست ، ابوراجح ديروز با ابوراجح امروز، از زمين تا آسمان فرق دارد، رعب و وحشتى تکان دهنده بر قلب فرماندار افتاد، او آنچنان تحت تاءثير قرار گرفت ، که از آن پس با مردم حله (که اکثر شيعه بودند) عوض شد.

او قبل از آن جريان وقتى که در حله به جايگاه معروف به مقام ((مقام امام - عليه السلام -))مى آمد، به طور مسخره آميزى پشت به قبله مى نشست ، تا به آن مکان شريف توهين کند، ولى بعد از آن جريان به آن مکان مقدس مى آمد و و با دو زانوى ادب در آنجا رو به قبله مى نشست ، و به مردم حله احترام مى نمود و لغزشهاى آنها را ناديده مى گرفت ، و به نيکوکاران آنها نيکى مى کرد، در عين حال عمرش کوتاه شد و بعد از اين جريان چندان عمر نکرد و مرد.

خدايا تو را به وجود مبارک چهارده معصوم - عليه السلام - که در اين نوشته قطراتى از اقيانوس فضائل آنها آمده ، و تو را به وجود مبارک حضرت ولى عصر( عج ) سوگند مى دهم ، نام ما را در طومار شيعيان مخلص آن ثبت کن ، و شفاعت آنها را در دنيا و آخرت ، نصيب ما گردان .

 

فایل صوتی



سه شنبه 23 دی 1393برچسب:, :: 19:51 ::  نويسنده : امیر حسین

عشق یعنی رهبر 

 

پشتیبان ولایت فقیه باشتید تا آسیبی به مملکت نرسد .

 

 

منتظران مهدی .....

 

 

منتظر نظر شما هستیم.



دو شنبه 22 دی 1393برچسب:, :: 22:46 ::  نويسنده : امیر حسین

آرمان یا فرشید یا بهزاد که همان آرش خردکیش است یا به عبارتی مرد هزار چهره تیم ترور، توضیح می‌دهد:‌”توی همین… یک پیست تمرین موتورسواری را شروع کن که به یه جایی مهارتتو برسانیم که بتونی به خودروی در حال حرکت بمب بچسبانی، به من گفتند که این دوره‌ای که اینجاست اگر بخواهی با امکاناتی که داریم تا این حد می‌توانیم آموزش بدهیم،و اگر بخواهی آماده باشی۲ ماه هم توی اسرائیل دوره می‌بینی که آموزشات تکمیل بشه…

به گزارش نکته نیوز به نقل از فردا : با پخش مستند “کلوپ ترور” از سیمای جمهوری اسلامی بار دیگر عیان شد که چه کشوری در منطقه و حتی و جهان از حیث اقتدار امنیتی حرف اول را می زند .  فتح الفتوح وزارت اطلاعات در کشف و دستگیری عاملان یکی از پیچیده ترین شبکه های تروریستی دست ساز مثلث موساد و ام آی ۶ و سیا بی شک لرزه ای تاریخی بر اندام منحوس ارتجاع بین الملل افکند و پخش مستندی فوق العاده از این امر که توان اطلاعاتی ایران را در رصد و زیر نظر گرفتن فعالیت های موساد در قلب اسرائیل نشان داد بی شک این لرزه را سهمگین تر خواهد کرد . آنچه می خوانید روایت«پاشگاه خبرنگاران جوان»است از این مستند که یک شنبه شب از شبکه اول به نمایش در آمد .

در لابه لای علوم گنجانده شده در کتب مختلف، آشکارترین تعریف ترور و تروریسم از میان برداشتن فرد یا جمع خاص است ، ولی تاریخ جمهوری اسلامی ایران بر خلاف این ادعا را اثبات کرد، چرا که با ترور دانشمندان هسته‌ای کشورمان، ایران روز به روز به حرکت صعودی خود در مسیری که دشمنان را به ترور وا داشت، ادامه داد تا جایی که ترور مقصدی شد برای رسیدن به مقصود!

روایت پیروزمندانه سربازان گمنام امام زمان (عج) در انهدام وضربه زدن به شبکه تروریستی «مثلث سیاه» یعنی آمریکا، انگلیس و اسرائیل که اهداف متعددی را برای آسیب رساندن به ملت جمهوری اسلامی ایران و در راس آن جامعه علمی این مرز و بوم نشان کرده بودند، دلیلی بر این مدعاست.

روایت مستندی که براساس آن سربازان گمنام امام زمان (عج) تیم ترور شهدای هسته‌ای کشورمان، یعنی دکتر مسعود علیمحمدی، دکتر مجید شهریاری، مهندس داریوش رضایی‌نژاد، دکتر مصطفی احمدی‌روشن و دوست و همکارش رضا قشقایی وهمچنین دکتر فریدون عباسی‌دوانی را در چنگ” قانون صفت” خود به دام حق انداختند.

 

*ترور چگونه تعبیر شد؟

ترور در مسیر جهاد علمی، برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی ایران، ساعت ۶ و ۳۰دقیقه صبح یکشنبه ۲۲ دی‌ماه ۱۳۸۸ حوالی منطقه قیطریه تهران لحظاتی بعد از ترور و به شهادت رساندن دکتر مسعود علیمحمدی استاد فیزیک دانشگاه تهران تعبیر شد.

 

اما این تعبیر بر خلاف خواست و انتظار تعبیر کنندگان بود، چرا که عامل ترور شهید مسعود علیمحمدی باصراحت لهجه‌اش – که نشان از خیانت پیشگی او دارد – روز حادثه را چنین توصیف می‌کند: “ساعت ۴ صبح از خواب بلند شدم، قبلش تماس گرفتم، برنامه تغییر نکرده بود، طبق همان شرایط روز قبل پیش رفتم، موتور را پارک کردم کنار درخت…

 

و همسر شهید علیمحمدی که خود ناظر صحنه ترور است، می‌افزاید:”همین که در را بستم، صدای انفجار را شنیدم”.

 

ملت ایران با استناد به پیشینه و عقبه علمی خود که در صدر علمی نه تنها خاورمیانه بلکه جهان قرار دارد چرا که نبوغ شهدای هسته‌ای دلیلی بر این ادعا است، از همان ابتدا با ” شعار مرگ بر اسرائیل” سرنخ‌های عاملان ترور را به خوبی نشانه رفتند، نشانی که با شعارمرگ بر اسرائیلخودنمایی می‌کرد.

 

یکی از عوامل ترور استاد شهید علیمحمدی چندی بعد از عملیات دستگیری، رودرروی همسر این شهید قرارمی‌گیرد تا یار دیرین شهید دکتر مسعود علیمحمدی حرف‌های ملت ایران را اینگونه با او بیان کند:”جای دکتر که خالی نمی‌مونه،‌ من مطمئنم، ‌ولی این دشمن بود که خودش را با این کار رسوا کرد، این اسرائیل بود که خودش را رسوا کرد، با این کار نشان داد که چه دشمنی بزرگی دارد، چون ما می‌دانیم که هزینه‌های خیلی زیادی کرده بود در این کار، من مطمئنم پشت اسرائیل حتما آمریکا بوده است،‌من مطمئن هستم، چون دشمن اصلی ما از اول آمریکا بوده است.

 

 

 

 

*اسرائیل از پیشرفت هسته‌ای می‌ترسد نه از بمب اتم

 

البته معدوم جمالی فشی عامل ترور شهید علیمحمدی پس از دستگیری پرده از ماهیت جعلی بودن و ترس از پیشرفت کشورمان را اینگونه و با این جملات برداشت:”اسرائیل از بمب اتم نمی‌ترسد،از پیشرفت هسته‌ای ایران می‌ترسد.”

پرده‌برداری از اولین سکانس خیانت رژیم صهیونیستی آخرین پرده عمر قاتل دکتر مسعود علیمحمدی بود، چرا که لحظاتی قبل ازاعدام، به این باور قلبی مردم که “اسرائیل از پیشرفت هسته‌ای ایران می‌ترسد” اعتراف کرد.

 

اما اتاق فرماندهی ترور اگرچه در “تل آویو” تشکیل جلسه می‌داد ولی فرمان را از واشنگتن و لندن یعنی آرامگاه سیا و MI6 دریافت می‌کرد، چنان که “آرییه داد” عضو کنیست رژیم صهیونیستی اقرار می‌کند “با افراد مختلف! و حتی مجاهدین خلق در مورد ترور دانشمندان هسته‌ای ایران به توافق رسیدیم، ما قصد داریم به آنها صدمات جدی وارد کنیم.” 


 

*جمالی فشی آینه آینده خیانتکاران

 

معدوم مجید جمالی فشی عامل ترور شهید دکتر مسعود علیمحمدی راهی را انتخاب کرده بود که پایان آن، آغاز راه عملیات برق‌آسا و غرورآفرین برای سربازان گمنام امام زمان (عج) بود، پایانی که جمالی فشی از عاقبت شوم آن لحظاتی قبل از اجرای حکم اعدام خود اینگونه بیم داده بود:” واقعا آخر راه کج و بدی همینه  همین که من اینجا وایستادم  من آینه آیندشونم.”

 

ولی گویا اعلام خطر جمالی فشی برای کسانی که این راه بی بازگشت را انتخاب کرده بودند، دیر بود به طوریکه اقدام سربازان گمنام امام زمان (عج) در دستگیری و انهدام تیم آنها به خوبی راوی این مهم است.

 

سرنخ‌های متعددی همچون عکس‌های مختلف به دست آمده- که نمونه‌های کوچکی است- حلقه‌های محاصره را تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌کند، به طوریکه اعضای این تیم تروریستی در تور اطلاعاتی کشورمان گرفتار می‌شوند.

 

*اعضای تیم ترور دانشمندان هسته‌ای

 

و اما تیم ترور چه کسانی بودند؟ از چه زمانی شروع کردند؟ و چگونه کار کردند؟

 

باشگاه خبرنگاران در طول این مستند سعی کرده است تا پاسخ این سوالات را از لابه لای اعترافات متهمین پیدا کند و به عبارتی اثبات کند ادامه خیانت به ملت ایران به یمن نفس گرم شهدا در نقطه‌ای خواهد شکست و این مستند دلیلی براین ادعاست.

این مستند به رونمایی از ماهیت تاریک تیم تروریستی و افشای بخشی از اعمال جنایتکارانه آنها می‌پردازد، گروهی که خواهند گفت چگونه در راه بی بازگشت خیانت و ترور گام برداشتند.

 

بهزاد عبدلی، فیروزه یگانه با اسم مستعار ساناز، مریم زرگر، رامتین مهدوی موسایی و آرش خرد‌کیش با اسم‌های مستعار فرشید، بهزاد و آران، اعضای تیمی هستند که راه جمالی فشی را پیموده و در انتظار عاقبت او نیز هستند.

 

بهزاد عبدلی در مقابل لنز دوربین، نحوه جذب خود دراین تیم را فقط با کنار هم چیدن چند کلمه عنوان می‌کند “سال ۸۶ یواش یواش جذب تیم تروریستی … شدم.


 

فیروز یگانه با اسم مستعار ساناز نیز در این رابطه می‌گوید “با یک خانمی به نام مریم زرگر در پارک آشنا شدم.


 

مریم زرگر با ادبیاتی مجازی می‌گوید: “من از طریق چت با فردی به نام پارسا آشنا شدم، در سال ۸۸ من را برای آموزش به اسرائیل اعزام کردند.

 

 

رامتین مهدوی موسایی نیز مدعی می‌شود: “از طریق سایت… با این گروه آشنا شدم”.


 

یکی از مهمترین عناصر این تیم نیز خود را آرش خردکیش با اسم‌های مستعار فرشید، بهزاد و آران معرفی می‌کند، ]البته در خلال مستند خواهیم دید چگونه به عنوان یکی از مهره های کلیدی تیم ترور به شمار می رود [ .


 

مریم ایزدی، فواد فرامرزی، نشمین زارع با اسم مستعار شادی که از پاییز سال ۸۹ با این گروه آشنا شد، محسن صدقی آذر با اسم مستعار سعید که از سال ۱۳۸۹ توسط پدرش با این گروه آشنا شده است، ایوب مسلم، تارا باقری با اسم‌های مستعار نغمه و ندا، مازیار ابراهیمی با اسم‌‌های مستعار سامان، امیریل و امیرعباس که مسئول اصلی چند عملیات ترور است از دیگر اعضای این گروهک به شمار می‌روند.






 

 

*همکاری برخی از کشورهای همسایه با تروریست‌ها

 

در تحقیقات بدست آمده از اعضای دستگیر شده این تیم سازمان یافته تروریستی متاسفانه مستنداتی ازهمکاری اقلیم‌ مجاور مبنی بر در اختیار قرار دادن خاک خود در جهت آموزش و همچنین همکاری یکی از کشورهای همسایه در جهت اعزام این تروریست‌ها به لانه عنکبوتی موساد در حومه تل‌آویو یافت می‌شود.

 

بهزاد عبدلی یکی از اعضای تیم ترور که از سال ۸۶ با این تیم و عوامل پشت پرده آن در ارتباط است در این زمینه می‌گوید: “اوایل سال ۸۸ از طریق این گروهک و بخصوص … معرفی شدم به کسی به اسم … و از من همکاری خواستند و اعلام کردند: این گروهک از طریق آمریکا و اسرائیل شارژ مالی می‌شود“.

 

ساناز یا همان فیروزه یگانه در تشریح فعالیت خود می‌گوید: “بهزاد به من گفت که بهتر است بیای تهران، واسه دوره آموزشی، می‌خواهیم به یک جایی اعزام بشویم.”

 

*اسرائیل محل آموزش تیم ترور دانشمندان هسته‌ای کشور

 

چگونگی تشکیل “تیم ترور” در خلال تشریح اعضای این تیم به خوبی نمایان است، مخصوصا وقتی بهزاد عبدلی ادامه می‌دهد: “ازم خواستند که یک دوره توی[اقلیم مجاور [ ببینم، دوره اطلاعاتی، وقتی من به … رفتم اونجا من را به یک آقا معرفی کردند، من به همراه این آقا به یک کمپ در حوالی غرب … اردوگاه متروکه بود، رفتیم اونجا واسه دوره آموزش، دوره آموزش نظامی دیدم، موتور سواری، آموزش تیراندازی، دفاع شخصی، این آموزش‌ها را انجام دادیم، آموزش اطلاعاتی هم به ما دادند، مثلا اگر اطلاعاتی چیزی خواستند جمع آوری کنیم، چه جوری عکس برداری کنیم”.


 

مریم زرگر نیز ادامه می‌دهد:”در یکی از آموزش‌‌ها من را به … بردند،برای آموزش سلاح‌ها و آموزش‌های اطلاعاتی که به من یاد دادند نفوذ و نزدیک شدن به افراد را خیلی خوب یاد دادند”.

 

آرمان یا فرشید یا بهزاد که همان آرش خردکیش است یا به عبارتی مرد هزار چهره تیم ترور، توضیح می‌دهد:‌”توی همین… یک پیست تمرین موتورسواری را شروع کن که به یه جایی مهارتتو برسانیم که بتونی به خودروی در حال حرکت بمب بچسبانی، به من گفتند که این دوره‌ای که اینجاست اگر بخواهی با امکاناتی که داریم تا این حد می‌توانیم آموزش بدهیم،و اگر بخواهی آماده باشی۲ ماه هم توی اسرائیل دوره می‌بینی که آموزشات تکمیل بشه، بعد که برگشتی ایران یک عملیات برای ما انجام بدهی ترتیب خروجت را می‌دهیم”.

 

اعضای تیم ترور در پادگانی در حومه تل‌آویو مستقر شده و شیوه کلاسیک “ترور اسرائیلی” که پیش از این در کشورهای عربی- اسلامی توسط رژیم صهیونیستی انجام می‌شد را فرا می‌گرفتند.


 

بهزاد عبدلی می‌گوید:” وارد خاک ترکیه که شدیم از آنجا در یک کشتی به یک کشور دیگر رفتیم که بعدها فهمیدیم قبرس است، بعد از قبرس وارد خاک اسرائیل شدیم در یک شهر کوچکی نزدیک تل‌آویو مستقر شدیم”.

 

آرمان، فرشید، بهزاد یا آرش که می‌داند دوربین ما لحظه‌ای از او چشم برنمی‌دارد می‌افزاید: “ما وقتی که رسیدیم و سوار قایق شدیم، قایق رسید به بندری که باید پیاده می‌شدیم، بعد ما را بردند به یک شهری و دوری در شهر زدیم،‌ اون روز کار خاصی نداشتیم تا روز بعدش، که برای اولین بار وارد محیط پادگان شدم…”

 

مازیار ابراهیمی یا همان سامان، امیریل، امیرعباس در تکمیل صحبت‌های آرش می‌گوید:”ما را اعزام کردند به اسرائیل و در آنجا آموزش کار با مواد منفجره و کار و آموزش‌های نظامی تیراندازی را دیدیم“.

 

 

آرش ادامه می‌دهد:” داخل پادگان ما را با خودرو بردند، یک سوله کوچکی بود، که اول آموزش‌ها داخل آن سوله بود که داخل آن سوله اول اول در مورد سلاح‌ها بود، بعد از سلاح‌ها در مورد بمب تئوری صحبت کردند، بعد در مورد مونتاژ بمب صحبت کردند“.

 

مریم ایزدی که همه گونه نیازهای اربابان وحشی‌صفت صهیونیستی خود را تامین می‌کند، می‌گوید:”به من آموزش دادند؛ آموزش‌های سوژه‌یابی، تشخیص هویت و تحت تعقیب قرار دادن سوژه”.


 

بهزاد که زوج کاری آرش به شمار می‌رود می‌افزاید:”یک دوره عملیات، بیشتر عملیاتی تکمیلی همان دوره آموزشی بود که در… دیده بودیم، کلاس‌های آموزشی خیلی زیادی در مورد حرف زدن با ما حرف می‌زدند که چکار باید انجام بدهیم، مثلا چطوری باید قرار ملاقات‌مان را چک کنیم”.

 

آرش خردکیش ادامه می‌دهد:” بعد از یک ماه که آموزش‌های تئوری تمام شد شروع کردیم یک پیست موتورسواری در همین سمت پادگان بود، بمب تایمر‌دار به ما دادند که موقع چسباندن باید کلید استارتر تایمر را می‌زدیم، حساب می‌کردیم که دور بشویم، ضمن اینکه توی دوره این‌ها هر از گاهی بعضی روزها، مسیرها را تعیین می‌کردند که باید بعد از چسباندن، ازمسیر معین خارج می‌شدیم، اول آزاد بودیم در تغییر جهت‌ها، بعد که جلو رفتیم یک مسیری که مدنظرشون بود، مواد ضعیف انفجاری بود که عملا می‌زدی به موتور یک انفجاری خیلی جزئی صورت می‌گرفت”.


 

*وعده کمک مالی آمریکا به تیم ترور

 

اما طمع همیشه یک پای ثابت جرم و جنایت بوده و وعده حمایت مالی زیباترین نوع آن به شمار می‌رود به طوری که بهزاد عبدلی یکی از اعضای اصلی تیم ترور به این نکته اشاره می‌کند و می‌گوید:”به ما حمایت قول مالی داده بودند، قول تضمینی داده بودند که هیچ مشکلی برای ما پیش‌ نمی‌‌آید”.

 

آرش خردکیش نیز در این رابطه می‌افزاید:”بعد از اینکه دوره تمام شد پول دادند به نفرات حاضر در دوره، و ترتیب برگشت‌شان اول به … دادند”.

 

 

*استفاده ابزاری از زن در عملیات‌های ترور

 

اما یکی از ترفندهایی که در این پروژه برای اولین بار طراحی شده بود استفاده از زنان به عنوان ابزار عملیات‌های تروریستی بود؛ البته در این میان حتی از بردگی جنسی نیز دریغ نشده است چرا که زرگر می‌افزاید:” بعد از یک ماه من را به خونه‌اش دعوت کرد!”

 

محسن صدقی‌ آذر که سعی دارد به صورت کامل خیانت خود را تشریح کند توضیح می‌دهد:”این گروه به این صورت عمل می‌کرد که کسی که قرار بود از او جمع آوری اطلاعات شود توسط یک خانم به عنوان اغواگر به ایشان نزدیک شده و فیلمبرداری می‌شد از این قضایا”.

 

مریم ایزدی ادامه می‌دهد:”توی کافی شاپ به من گفت که کار اغواگری را انجام بده”.

 

تارا باقری با اسم‌های مستعار نغمه و ندا نیز در تکمیل صحبت‌های همدستش می‌گوید:” با اغواگری به افراد مختلفی که به من معرفی می‌شد ارتباط برقرار می‌کردم،‌از آن طریق و از آنها فیلم تهیه می‌کردم و بر علیه آنها استفاده می‌کردم، این فیلم‌ها باعث می‌شد که آنها اطلاعاتی را که شخصیت اصلی گروه می‌خواهد به او بدهد”.


و البته وظیفه صدقی آذر در تیم تروریستی نصب دوربین مدار بسته بود.

 

*صدور نخستین دستور عملیات ترور

 

اتاق عملیات مثلث شوم ترور، زمان اولین عملیات را صادر می‌کند و مرحله نخست عملیات با جمع آوری اطلاعات و شناسایی دکتر مسعود علیمحمدی کلید می‌خورد.

 

مریم زرگر توضیح می‌دهد: “ما باید به صورت نوبتی یعنی هر نیم ساعت به نیم ساعت ورود و خروج دکتر علیمحمدی را کنترل می‌کردیم”.

 

روز عملیات دو نفر که از فیلتر آموزش‌های تل‌آویو بالاترین نمره را کسب کرده بودند مامور انفجار می شوند، بمب در موتوری که جمالی فشی آن را حمل می‌کند و قرار است مقابل درب منزل دکتر علیمحمدی زنجیر شود،جاسازی شده است.

 

امیریل یا همان مازیار ابراهیمی در این رابطه می‌افزاید:” اولین عملیاتی که انجام دادیم عملیات شهید دکتر علیمحمدی بود، سه تا تیم بودیم، یک سری که با ماشین فقط برای پوشش و مراقبت بودند و کمی دورتر از محل حادثه و من هم با خودرویی دورتر منتظر آنها بودم که وقتی موتور را قرار می‌دهند در وقت مناسب که منفجر می‌کنند به خودروی من بیایند و از آنجا با هم متواری شویم”.

 

آرش خردکیش می‌افزاید:”۵ روز قبل ا زاینکه عملیات دکتر علیمحمدی انجام شود با من تماس گرفتند، و قرار شد که برای انجام عملیات بیام تهران، که اومدم تهران، به اعضای گروه پیوستم و اون جمع‌آوری‌هایی که انجام داده بودند در اون ۵ روز چک کردم”.

البته آرش در محل حادثه و در مقابل دوربین عملیات آن روز را اینگونه بازگو می‌کند:”روز عملیات صبحش طبق قراری که داشتیم یک موتور را دم درش ]منظور دم در منزل علیمحمدی است [ زنجیر کرده بودیم، بعد بالاتر از اونجا که یک ساختمان در حال پی کندن است ]با دست اشاره می کند به ساختمانی که مقداری بالاتر از جایی است که مصاحبه با او صورت می‌گیرد [ من مستقر شده بودم، و ۱۰۰-۲۰۰ متر بالاتر یک فرعی است و داخل آن فرعی یک پراید منتظر من بود، اعلام کردند که از پارکینگ می‌آیند بیرون من که رویت کردم، ریموت را فشار دادم، بعد از زدن ریموت به سمت پراید رفتم، سوار پراید شدم و از آن کوچه ما رفتیم، وارد اتوبان شدیم و رفتیم به خونه تیمی، یک ساعت و ربع بعد که موتور را گذاشته بودیم توی کوچه آمد اطلاع داد که عملیات موفقیت‌آمیز بوده است”.

 

سازماندهی این تیم تروریستی از این جهت پیچیده بوده است که اعضای تیم به صورت سلولی فعالیت می‌کردند و زیرشبکه‌ها از فعالیت گروه‌های موازی اطلاعی نداشتند اگرچه در برخی از موارد ماموریت‌شان مکمل هسته‌های دیگر است، به گونه‌ای که اعضای تیم از نحوه عملکرد سایر اعضا اطلاعی ندارند چرا که در روش سلولی هر شخص مسئول انجام وظایف محوله خود بوده و از دیگر اعضا خبری ندارد.

 

 

*دریافت پیام دوم برای ترور بعدی

 

با دریافت پیام دیگری از اتاق ترور، عوامل تیم در خانه تشکیلاتی پونک گرد هم می‌آیند تا هدف بعدی را نشانه روند، یعنی دکتر مجید شهریاری استاد فیزیک دانشگاه شهید بهشتی تهران.

 

بهزاد عبدلی پای ثابت تیم ترور بار دیگر از دعوت خودش برای عملیات دیگر خبر می‌دهد و می‌گوید:”در سال ۸۹ اونجا به من اعلام کردند که یک عملیات در تهران انجام می شود به نام استاد شهریاری، به تهران آمدیم، موقع عملیات شد، زمان ملاقات را روی ایمیل به من ابلاغ کرده بودند و من هم چند روز بعد وارد تهران شدم، چند نفر را ملاقات کردم، مسیرهای عملیات را برای ما تشریح کردند، کار هر نفر را اعلام کرده بودند، سالار مسئول تدارکات بود یعنی هر چیزی که نیاز داشتیم سالار تهیه می‌کرد، علی خودش مسئول تحقیقات بود و همراه با فرشید مسئول جمع آوری تحقیقات اطلاعات در مورد نحوه عملیات بودند و ساناز هم مسئول بود عملیات را پشتیبانی کند”.

 

اما ساناز یا همان فیروزه‌یگانه روند عملیات ترور استاد مجید شهریاری را اینگونه تشریح می‌کند:” در این عملیات ما نمی‌دانستیم که موفقیت‌آمیز است یا نه، و سرنشینی که باهاش بود خانمش بود، من مسئول این کار شدم که با یک گریم خاصی که مثلا صورتم را سبزه کرده بودند، ابروهایم را درست کرده بودند، لنز گذاشته بودند به چشمانم و عینک گذاشته بودند که از شناسایی بیفتم”.


 

بهزاد اینگونه تکمیل می‌کند: “بعد از اینکه یک روز ما به محل حادثه رفتیم و جزییات مشخص شد که هر کدام چه نقشی داریم و چه کاری باید انجام دهیم روز عملیات حول و حوش ساعت ۶:۳۰ فرشید دنبال من آمد، با هم رفتیم به محل حادثه…”

 

آرش با دستانی اسیر دستبند و بی آنکه عرق شرمی از خیانت به مردم مملکتش در چهره انسان‌گونه‌اش پدید آید، ادامه می‌دهد:”اینجا ]اشاره به محل توقف در زمان ترور [ با موتور پولسار ایستاده بودیم و کلاه کاسکت داشتیم”.

 

و بهزاد ادامه می‌دهد:” بالاتر از ما علی و ساناز داخل یک پژو ۴۰۵ نقره‌ای جلوتر از ما بودند و سالار هم از ]دم [ در خونه شهید را همراهی می‌کرد، ماشین شهید را همراهی می‌کرد تا به محل حادثه می‌رسید، ما به همدیگر مرتبط بودیم”.

 

اما همراه شهید دکتر مجید شهریاری که در زمان ترور این استاد فیزیک و نابغه علمی-معنوی کشورمان هدایت ماشین را بر عهده داشت در این خصوص می‌گوید:”یک ربع یا ۱۰ دقیقه به ۷ صبح بود که از دم در خونه حرکت کردم، شهید شهریاری سمت راست جلوی خودرو نشسته بود و همسرشان خانم دکتر قاسمی پشت سرشان نشسته بود، ما از لاین کندرو داشتیم حرکت می‌کردیم که به سمت مسیر که به داخل اتوبان برویم”.

 

عبدلی می‌افزاید: “موقع عملیات که شد به ما خبر داده شد که سوژه مورد نظر دارد به شما نزدیک می‌شود”.

 

آرش نیز اینگونه ادامه می‌دهد:”موقعی که پیچیدند تا وارد این سمت خیابان شوند، چند متر پایین تر به آنها رسیدیم”.

 

همراه شهید دکتر شهریاری می‌افزاید:”در لاین کندرو آمدیم سرعت‌مان را کم کردیم که بپیچیم و از بلوار اوشان برویم بالا، دقیقا جلوی همین تابلو]با دستش تابلویی را که شهید شهریاری دقیقا مقابل آن به شهادت رسیده بود به ما نشان می‌دهد [ یک موتورسواری آمد و …”

 

آرش که سرکرده اصلی گروهک ترور به شمار می‌رود در ادامه می‌افزاید:” من بمب را به در جلوی سمت راست ماشین چسباندم، بعد ما سریع دور شدیم از محل و وارد بلوار اوشان شدیم و از انتهای اتوبان امام علی آمدیم و وارد اتوبان شدیم”.

و بهزاد عبدلی نیز پایان ماجرا را صرفا با سه کلمه اینگونه بیان می‌کند:”بمب، ریموتی بود”.


اما در این حادثه موج انفجار به حدی بود که حتی یکی از اعضای تیم تروریستی که سوار بر موتور بود به زمین می‌خورد.

یکی از سرنشینان موتور می‌گوید:” قبل از اینکه من از خودروی شهید فاصله بگیرم ریموت را زدم و من هم مورد اصابت بمب قرار گرفتم و زمین افتادم”.

 

مریم ایزدی در این خصوص می‌گوید:”وقتی که بمب را گذاشتند و به ماشین چسباندند امواج آن بمب باعث شده بود که موتور زمین بخورد و سرنشین آن زخمی شود که ما بهش کمک کردیم”.

 

بهزاد عبدلی همچنین می‌افزاید: “روز حادثه خانمی هم با شهید شهریاری داخل ماشین بود”.

 

البته در این حادثه همسر شهید شهریاری نیز که با وی همراه بود، مجروح می‌شود.

 

همسر شهید شهریاری که یکی از جانبازان عملیات ترور به شمار می‌رود و در روز ترور شهید دکتر مسعود علیمحمدی نیز ناظر صحنه بود، شهادت همسرش را اینگونه توصیف می‌کند: “باعث افتخار ملت ایران است، گرچه ایشان ]دکتر شهریاری [ به خصوص برای خانواده، فرزندان و من فوق العاده سنگین و فوق العاده تاثرآور است چرا که ایشان پدر و همسر بسیار خوبی بود”.

 

*پایان خوش خدمتی تیم ترور به اربابان صهیونیستی

 

ساناز انتهای خوش خدمتی خود را اینگونه عنوان می‌کند:”وقتی خبر بردم و وقتی گفتم که شهید شهریاری شهید شده، خانمش هم زخمی شده و اطلاع دادم، پول را به من دادند”.

 

اما این پایان کار مثلث شوم ترور نبود چرا که داریوش رضایی نژاد هدف بعدی این تیم تروریستی اعلام می‌شود.

 

بهزاد عبدلی در این رابطه می‌افزاید:”اواخر تیرماه ۱۳۹۰ ایمیلی به من اعلام شد برای عملیاتی دیگر”.

 

مریم زرگر نیز در تکمیل این صحبت‌ها می‌گوید:” در عملیات آقای رضایی ]نژاد [ مثل ترورهای قبلی که انجام داده بودیم باز دوباره گروه ما دور هم در تهران جمع شدیم”.

 

پس از عملیات شناسایی، ‌یکم مردادماه سال ۱۳۹۰ برای این جنایت تعیین می‌گردد.

اما روش ترور این بار متفاوت است؛ اسلحه یکی از راکبین موتورسیکلت داریوش رضایی نژاد محقق جوان کشورمان را مقابل چشمان همسر و فرزند کوچکش آرمیتا به شهادت می‌رساند.

 

عبدلی در توضیح این عملیات می‌گوید:” برخلاف سایر عملیات‌ها در این عملیات اصلا از بمب استفاده نشد و از تفنگ استفاده شد”.

 

همسر شهید داریوش رضایی‌نژاد که لحظه ترور در خاطر او حک شده است، در این خصوص می‌افزاید:”من سریع از ماشین پیاده شدم و ضارب را دنبال کردم، چند متر از ماشین دور شده بودم که با صدای شلیک به خودم آمدم، چون ضارب داشت به سمت منم شلیک می‌کرد، منم افتادم، صدای موتور را می‌شنیدم که دور می‌شد”.

 

عوامل مزدور وابسته به رژیم صهیونیستی در حالی درصدد بستن پرونده زندگی شهید داریوش رضایی‌نژاد بودند که پرونده خدمت و نجات او برای همیشه در اذهان عمومی امت اسلامی ایران باز خواهد ماند.

 

اما بهزاد عبدلی که در هر سه ترور پیشین نقش اساسی داشت برای بار چهارم برای تروری دیگر دعوت شده و اعلام آمادگی می‌کند.

 

اما پرده چهارم واقعه ترور دانشمندان هسته‌ای کشورمان که این بار قهرمان آن شهید مصطفی احمدی روشن بود بار دیگر با حضور بهزاد عبدلی شکل گرفت به طوری که در این خصوص توضیح می‌دهد: “سال ۹۰ دوباره من را خواستند برای عملیاتی دیگر در تهران و اعلام کردند دقیقا همان عملیات به همان شکل صورت می‌گیرد و این دفعه عکسی را به من نشان دادند به اسم احمدی روشن بود”.

 

رامتین مهدوی موسایی در ادامه می‌گوید:”با مریم و بهزاد آمدیم برای شناسایی، من آنها را تا جایی می‌رساندم و اینها می‌رفتند عکسبرداری می‌کردند و اطلاعات و تحلیل‌هایشان را می‌آوردند در داخل خونه تیمی انجام می‌دادند که چه کاری باید انجام شود”.

 

تاکید می‌شود براساس مستندات، بخش‌هایی از جمع آوری اطلاعات بر روی ترور شهید مصطفی احمدی روشن در مکانی به غیر از خانه تیمی صورت گرفته است، چرا که چند نفر از اعضای تیم جمع آوری اطلاعات در شاخه‌های عملیاتی نقشی ندارند و تنها وظیفه جمع‌آوری و شناسایی بر روی افراد و محل ها را بر عهده دارند.

 

بهزاد می‌گوید: “دراین عملیات دو بار قرار ملاقات گذاشتیم در یک کافه … واقع در خیابان خیام شمالی”.

 

آرام، فرشید، بهزاد که اسم‌های مستعار آرش خردکیش است و در دو ترور قبلی نقش کلیدی داشته است، می‌افزاید: ۶ روز قبل از عملیات شهید مصطفی احمدی روشن به اعضای گروه پیوستم و یک جمع بندی روی تایم‌هایی که اعضای گروه قبلا درآورده بودند و حدود ۱۲، ۱۳ روز کار کرده بودند یک جمع بندی نهایی انجام دادیم و قرار شد روز عملیات کار را انجام بدهیم”.

 

سرشاخه‌های عملیاتی ۲۱ دی‌ماه ۱۳۹۰ یعنی روزهای مصادف با سالگرد ترور شهید علیمحمدی را برای ترور مصطفی احمدی روشن انتخاب می‌کنند.

 

امیرعباس، سامان، امیریل یا همان مازیار ابراهیمی نیز در تشریح این عملیات می‌گوید:”عملیات بعدی ما عملیات شهید احمدی روشن بود، در این عملیات من مسئول عملیات بودم و وظایف طوری تنظیم شده بود که ایشان را در محله تردد خودشان در خیابان شریعتی به سمت جلفا و پل سیدخندان بمب را روی ماشین‌شان نصب کنیم”.

 

البته شاید تروریست‌ها که نقشه ترورهایشان را به خوبی قبول داشتند هیچگاه تصور نمی‌کردند در کمین دوربین‌های امنیتی باشند.

 

بهزاد، حادثه ۷ صبح خیابان گل نبی تهران را اینگونه تشریح می‌کند:” روز حادثه فرا رسید، روز عملیات من و فرشید سوار بر موتور اولی بودیم”.

 

فرشید می‌افزاید:”من راننده موتور بودم، بهزاد باید بمب را می چسباند و یک خودروی ۲۰۶ داشتیم که سالار و فرانک داخل آن بودند، و باید می‌آمدند جلوی خودروی شهید احمدی‌روشن تا سرعتش را می‌گرفتند.”

 

فرشید که اسم اصلی او آرش خرد کیش است در محل حادثه اینگونه ادامه می‌دهد:”موتور را داخل کوچه گذاشتیم، موتور مشکی و منتظر ماندیم، ‌بعد از ۱۰ دقیقه که گذشت موتور را آوردیم سر خیابان، آماده روی موتور نشستیم تا موتور تعقیب کننده اول اعلام کرد که ماشین احمدی روشن به موضعی که ما هستیم، دارد نزدیک می‌شود”.

 

بهزاد ادامه می‌دهد:”بعد از این توقف‌ها که حول و حوش ۱۵ دقیقه طول کشید ماشین استاد احمدی روشن به سمت پایین آمدند، ۲۰۶ هم پشت سرش بود”.

 

ساناز که وظیفه پشتیبانی را بر عهده داشت چگونگی حرکت به سمت ماشین دکتر شهریاری را نشان می‌دهد و می‌گوید:”تا یک حدی رفتیم و گروهمان اونجا بودند من سرعتم را زیاد کردم پیچیدم جلوی آقای احمدی روشن، سرعتش کم شد.”

 

فرشید راننده موتوری که بهزاد سوار آن بود در محل حادثه با اشاره به مکان ترور می‌گوید:” توی این موضع بود که ما به ماشین شهید رسیدیم و بمب را به خودرویشان چسباندیم و ماشین جلوی نرده‌های سفید ]با دست برخی نرده‌های حفاظ کنار خیابان را که شهید مصطفی احمدی روشن نزدیک آن به شهادت رسیده، اشاره می‌کند [ بمب منفجر شد و ما با موتور از آنجا به انتهای مسیر رسیدیم، پیچیدیم سمت چپ.”

 

التبه شاید تروریست‌ها که نقشه‌های طراحان‌شان را قبول داشتند هیچگاه تصور نمی‌کردند در کمین دوربین‌های امنیتی باشند چرا که تصویر یکی از ده‌ها دوربین امنیتی لحظاتی قبل از عملیات تروریستی را ثبت کرده است و سرنخ‌های مهمی را از این تیم تروریستی در اختیار دستگاه ‌های امنیتی قرار داده است.

 

ناگفته نماند توسط همین دوربین‌ها تصویر آرش که حامل کیسه بمب بود در یکی از عملیات‌ها با دوربین‌های عملیاتی شکار می‌شود و مورد شناسایی قرار می‌گیرد.

 

سامان یا امیریل در ادامه می‌گوید:”عملیات بعدی عملیات دکترعباسی بود که درآنجا من مسئول عملیات بودم”.

 

*رئیسی که برای پیشرفت زنده ماند

 

اما دکتر فریدون عباسی یکی دیگر از هدف‌هایی بود که این تیم تروریستی درصدد از میان برداشتن وی بودند اما او حالا رئیس سازمانی است که در جهاد علمی کشور پیشرو است، یعنی سازمان انرژی اتمی ایران.

 

دکتر فریدون عباسی با چهره‌ای متبسم- که شاید به ناتوان بودن دشمنان نظام می‌خندد- حادثه روز ترور خودش را که مصادف با روز ترور دکتر شهریاری بود اینگونه روایت می‌کند:”از نوبنیاد حرکت کردم، مسیر شلوغی را انتخاب می‌کردم مسیری که ماشین‌ها کند باشند، حرکتم را سریع کردم، ‌می‌خواستم به موقع برسم به دانشگاه، چون با آقای دکتر شهریاری قرار داشتم که همدیگر را در همان اول صبح ببینیم.”

 

امیرعباس ادامه می‌دهد:”تفکیک وظایف ‌کردم برای بچه‌ها، یک خودرو یک مقدار بالاتر یعنی از شمال به جنوب بلوار دانشگاه شهید بهشتی مراقب تردد دکتر بود، خود من و یکی دیگر از اعضاء داخل خودروی دیگری در نزدیک خیابان ولنجک بودیم…”

 

رامتین مهدوی موسایی در ادامه می‌افزاید: ” ما در تیم ترور دکترعباسی بودیم”.

 

نشمین زارع با اسم مستعار شادی نیز می‌‌گوید:”دو تا ماشین را به ما نشان دادند، یکی پژو و دیگری سمند و به ما گفتند باید عمل همراهی و پشتیبانی این دو ماشین را انجام بدهید. من و شوهرم دنباله رو این دو تا ماشین بودیم…”

 

شوهر شادی در تکمیل سخنان همسرش می‌گوید:” نقش ما نیز به عنوان پشتیبانی بود، که چون ماشین ما تاکسی زرد رنگ بود، ۴۰۵ و عمومی بود، گفتند پشت سر ماشین‌ها به فاصله ۵ الی ۶ متر به عنوان آخرین ماشین قرار بگیرید.”

 

نشمین ادامه می‌دهد:” که اگر تصادفی، تیراندازی و یا هرگونه مزاحمی و یا توقفی پیش آمد ما فورا بایستیم و سرنشینان آنها را سوار کنیم و به سرعت از محل دور شویم”.

 

دکتر عباسی ادامه می‌دهد:”۷:۴۲ بود که بمب به من چسبید، نزدیک میدان دانشگاه، که یک دفعه یک صدایی را شنیدم به در ماشین برخورد کرد، تا صدا را شنیدم سرم را برگرداندم موتور سوار را که با هیئت دیدم، از دیدگاه من صدا و موتور به آن شکل یعنی بمب، اینجا دیگر من فوری ترمز گرفتم و به خانمم هشدار دادم که بپر بیرون، سریع گفتم بپر بیرون، گفتم حالا تا این دور شود بخواهد بزند من ترمز گرفته‌ام، همزمان که کمربند را باز می‌کردم در ماشین را هم باز کردم و با یک لگد روی در و درب را باز کردم و پریدم بیرون، یعنی با این فرض که منفجر می‌شود،حداقل همسرم آسیب نبیند. یعنی فقط خودم در معرض بمب باشم، ولی دویدم به سمت عقب ماشین دیدم منفجر نشد، رفتم آن طرف دیدم همسرم پیاده نشده اینجا بود که یکدفعه حالت تقاضای وقت اضافه کردم از خدا (با خنده) یعنی گفتم تا حالا نشده دویدم دوباره سمت در ماشین و در را باز کردم و با شدت ایشان را از ماشین کشیدم بیرون، بمب منفجر شد”.


 

همسر دکتر عباسی در این خصوص می‌افزاید:‌ “البته ایشان از صورتش که خدا رحم کرده بود گونه‌اش ترکش خورده بود، دستش تا مدتی از کار افتاده بود.”

 

مثلث ترور یارای مقابله با سربازان گمنام امام زمان (عج) را ندارد

 

باید خاطر نشان کرد که پیچیدگی عملیات‌ها، اسامی متعدد و رمزآلود، پشتیبانی‌های همه جانبه مثلث سیاه ترور یعنی آمریکا، انگلیس و اسرائیل هم نمی‌تواند تروریست‌ها را از کمین چشم‌های بیدار دستگاه امنیتی-اطلاعاتی کشور مصون بدارد و تلاش‌های شبانه روزی سربازان گمنام امام زمان (عج) به ثمر می‌نشیند.

                                                                 

 ادامه مطلب بروید!!!!!

 



ادامه مطلب ...


دو شنبه 22 دی 1393برچسب:, :: 22:37 ::  نويسنده : امیر حسین

شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می دهند

ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم

غافل که شهادت را جز به اهل درد نمی دهند . . .

ای شهید
ای آنكه بر كرانه ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای ، دستی بر آر و ما قبرستاننشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون كش....

 
 


دو شنبه 22 دی 1393برچسب:, :: 22:19 ::  نويسنده : امیر حسین

در دو آیه از قرآن کریم به صراحت زنده بودن شهداء مطرح شده است:

آیه اول: «وَ لَا تَقُولُواْ لِمَن یُقْتَلُ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتُ بَلْ أَحْیَاءٌ وَ لَكِن لَّا تَشْعُرُون»(1) و به كسى كه در راه خدا كشته شده مرده مگویید بلكه اینان زنده هایى هستند ولى شما درك نمى كنید.

آیه : «وَ لَا تحَْسَبنََّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتَا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون»(2) البته نپندارید كه شهیدان راه خدا مرده اند بلكه زنده به حیات ابدى شدند و در نزد خدا متنعم خواهند بود.

آنچه در این زمینه قطعی می باشد این است که مراد زنده بودن جسم شهداء نیست زیرا همه می دانیم که جسم آنها مانند جسم دیگران متلاشی و از بین می رود . و اما در اینکه مراد از حیات و زنده بودن شهداء چیست، اقوال متعددی وجود دارد:

قول اول: مراد از حیات شهداء حیات حقیقى نیست بلکه منظور باقی ماندن نام نیک و جاودان ماندن یاد و خاطره آنها در میان مردم و جامعه است.

گرچه این دیدگاه، دیدگاهی مادی بوده و بر اساس نفی آخرت استوار است ولی در عین حال بعضی از مفسرین آن را در میان معانی احتمالی مطرح کرده اند .

مرحوم علامه طباطبایی این قول را نقل و چهار اشکال اساسی به آن وارد نموده است؛ از جمله اینکه در ادامه آیه ، از حیات شهید به «لكِنْ لا تَشْعُرُونَ» - ولى شما نمی فهمید - تعبیر شده است در حالی كه موضوع نام نیك را همه مى فهمند.

ثانیاً خداوند اوصافى مانند روزى گرفتن و شاد بودن از نعمت هاى او را براى شهید ذكر كرده است كه از ویژگی هاى حیات واقعى است و نه مقولاتى از قبیل باقى ماندن نام نیك. (3)

در نتیجه این قول به هیچ وجه قابل اثبات و پذیرش نیست.

 

 

 

باید توجه داشت که تمامی شهداء نیز در یک مرتبه نبوده و دارای یک مرحله از حیات برزخی و اخروی نیستند و با توجه به مجاهدتها و نیز مرتبه اخلاص و عوامل دیگر از مراتب مختلف برخوردار می باشند و به همین دلیل جایگاه شهدایی مانند : حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) وحضرت ابالفضل (علیه السلام) از دیگران بالاتر بوده و در نتیجه از بالاترین نوع حیات جاودان بهره مندمی باشند و اشراف تام و کاملی بر تمامی عوالم دارند

 

قول دوم: بعضی از مفسرین این زندگی شهداء را نوعی حیات غیبی و خاص و درحد زندگی دنیوی وبه صورت نامرئی می دانند. البته گروهی از همان مفسران به دلائلی این نوع زندگی را مخصوص شهدای بدر و احد می دانند .

ما دلیل واضح و توضیح کاملی نسبت به این قول نداشته و راهی برای اثبات آن نداریم .

قول سوم: منظور از حیات و زندگى براى شهید، حیات برزخى است كه ارواح در عالم پس از مرگ دارند و نه زندگى جسمانى و مادى. حیات برزخى همان عالم قبر است كه مردگان در آنجا تا قیامت معذّب یا متنعّم خواهند بود.

این نوع حیات به وسیله حواس انسان قابل درك نیست چرا كه حسّ انسان از درك ماوراء حیات مادى و جسمانى عاجز است و حتّى چه بسا آن را فناء و نابودى بپندارد؛ و به همین دلیل خداوند در اینگونه از آیات برای توجه دادن و آگاه کردن مۆمنین به اثبات این نوع از زندگی می پردازد.(4)

گرچه این نظریه مورد پذیرش مفسرین بزرگی مانند علامه طباطبایی قرار گرفته و آن را به عنوان مراد از آیات مذکور مطرح نموده اند؛ ولی با یک اشکال روبرو شده است و آن اینکه:

اگر منظور از زندگی در این آیات زندگی برزخی و بعد از مرگ است انحصار آن نسبت به شهید نابجا و نادرست خواهد بود زیرا حیات بعد از مرگ برای همه بوده و تمامی انسانها پس از مرگ در برزخ زنده می باشند و بر اساس عملکرد خود در دنیا در ناز و نعمت و یا عذاب خواهند بود .

در پاسخ به این اشکال باید گفت با توجه به ادامه این آیات و روایات متعدد، گرچه حیات برزخی برای همه انسانها است ولی کسانی که در راه خدا به شهادت می رسند از مرحله بالا و مرتبه شدیدتری از این نوع زندگی برخوردار و در عالم برزخ توانایی توجه به عوالم دیگر و از جمله دنیا را دارا می باشند و لذا از احوال اهل دنیا باخبر بوده بر آنها اشراف دارند .

خداوند در ادامه آیه دوم می فرماید: «فَرِحِینَ بِمَا ءَاتَئهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشرُِونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُواْ بهِِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیهِْمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُون»(5) آنان به فضل و رحمتى كه از خداوند نصیبشان گردیده شادمانند و به آن مۆمنان كه هنوز به آنها نپیوسته اند و بعداً در پى آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند كه از مردن هیچ نترسند و از فوت متاع دنیا هیچ غم مخورند.

در این قسمت از آیه شریفه از اطلاع شهداء از دوستان و یاران خود در دنیا و اِشراف آنها بر احوال و سرنوشت آنها خبر می دهد؛ لذا به نظر می رسد خداوند به شهداء مرتبه ای بالا از حیات اخروی را اعطاء نموده و در این آیات نیز از آن خبر می دهد .

منظور ازحیات و زندگى براى شهید، حیات برزخى است كه ارواح در عالم پس از مرگ دارند و نه زندگى جسمانى و مادى. حیات برزخى همان عالم قبر است كه مردگان در آنجا تا قیامت معذّب یا متنعّم خواهند بود

البته باید توجه داشت که تمامی شهداء نیز در یک مرتبه نبوده و دارای یک مرحله از حیات برزخی و اخروی نیستند و با توجه به مجاهدتها و نیز مرتبه اخلاص و عوامل دیگر از مراتب مختلف برخوردار می باشند و به همین دلیل جایگاه شهدایی مانند: حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) و حضرت ابالفضل (علیه السلام) از دیگران بالاتر بوده و در نتیجه از بالاترین نوع حیات جاودان بهره مند می باشند و اشراف تام و کاملی بر تمامی عوالم دارند.(6)

نکته دیگری که باید مد نظر داشت این است که شهداء یک گروه از کسانی هستند که واجد چنین حیاتی می باشند و به جهت اهمیت و لزوم توجه دادن مۆمنین به این مطلب در راستای تشویق شدن آنان برای جهاد و استقبال از شهادت و نیز تسلی اقوام و دوستان شهداء، از دارا بودن این نوع حیات از طرف شهداء، سخن به میان آمده است؛ ولی چنین موهبتی منحصر به آنها نبوده و لذا افراد دیگری همچون انبیاء و اولیاء و علماء ربانی نیز از این نوع حیات و آثار آن برخوردار بوده، هر یک به فراخور خود دارای مرتبه ای از آن می باشند و چه بسا مرتبه ای بالاتر از جایگاه بیشتر شهدا را نیز داشته باشند؛ چرا که به عنوان مثال درباره علماء نقل شده است: «إِذَا كَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ وَ وُضِعَتِ الْمَوَازِینُ فَتُوزَنُ دِمَاءُ الشُّهَدَاءِ مَعَ مِدَادِ الْعُلَمَاءِ فَیُرَجَّحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ »(7) یعنی هنگامی که روز قیامت می شود خداوند همه مردم را در یک سرزمین جمع می کند و به سنجش اعمال آنان می پردازد ، پس خون شهداء و مداد علماء را با یکدیگر مقایسه می کند و مداد علماء نسبت به خون شهداء سنگینی می کند - به این معنی که مداد علماء دارای فضیلت بیشتری است - ؛ در نتیجه چنین علمایی مرتبه ای بالاتر از شهید - مراد شهید معمولی است نه امثال حضرت سید الشهداء (علیه السلام) و دیگر شهدای خاص و بلند مرتبه - را دارا خواهند بود .

 

                                                                                                                                                     



شنبه 20 دی 1393برچسب:, :: 12:29 ::  نويسنده : امیر حسین

تروریست های داعش تعدادی از شهروندان اهل سنت عراق را به جرم خیانت، اعدام کردند. آنچه که در تصاویر این جنایت داعش به چشم می خورد، برخورداری اراذل و اوباش داعش از لباس ها و تجهیزات نو و جدیدی است که تنها راه دستیابی به آنها، محموله های ارتش امریکاست.

 

به گزارش موعود به نقل از شبکه خبر، تکفیری های داعش با انتشار تصاویری از یک اعدام دسته جمعی در عراق، ضمن به نمایش گذاشتن جنایت جدید خود، از کمک های جدید حامیانشان نیز رونمایی کردند.
اراذل و اوباش چچنی، قفقازی، عرب، افریقایی، امریکایی، اروپایی و استرالیایی که داعش آنها را نیروهای ویژه نامیده است، این گروه از شهروندان اهل سنت عراق را به جرم خیانت، قتل عام کردند.

داعش ادعا کرد این افراد از اهالی استان صلاح الدین عراق هستند که با تظاهر به توبه، با خلیفه بیعت کرده بودند، اما بعدا مشخص شد که مرتد شده و به نفع دولت عراق کار می کنند.

در این تصاویر، آنچه که در کنار جنایت اراذل و اوباش داعش دیده می شود، برخورداری تروریست ها از لباس، تجهیزات و سلاح های جدید و نو است که تنها راه دستیابی به آنها، استفاده از محموله های کمکی ارتش امریکا و متحدانش در ائتلاف به اصطلاح ضد داعش است که توسط هواپیماهای ائتلاف در مناطق تحت اشغال داعش رها می شود.

ارتش عراق بارها از رها کردن این محموله ها برای نیروهای محاصره شده داعش فیلم برداری کرده و به آن اعتراض کرده است.

 

تجهیزات جدید داعش

تجهیزات جدید داعش

تجهیزات جدید داعش

جنایات داعش

جنایات داعش

جنایات داعش

جنایات داعش

جنایات داعش

جنایات داعش

جنایات داعش

جنایات داعش

جنایات داعش

جنایات داعش

جنایات داعش

جنایات داعش

تجهیزات جدید داعش

 
 


شنبه 20 دی 1393برچسب:, :: 11:35 ::  نويسنده : امیر حسین

شهید علیرضا شبانی فرزند محمد در سال 1347 در بیرجند چشم به جهان گشود دوران دبستان را در مدرسه سالک زاده به پایان رساند از همان کودکی با شهیدان سید مهدی و سید حسن رضوی اشنا شد بیشتر اوقات فراغت را با انان می گذراند سال دوم راهنمایی با جبهه و جنگ اشنا شد همراه پدر بزرگوارش برای بازسازی مناطق جنگی به سوسنگرد رفت یک ماه و نیم خدمت کرد او که عطر شهیدان به مشامش رسیده بود عشق به جهاد در دلش زنده شد به عنوان رزمنده عازم جبهه های جوانی مقاومت و استوار ساخت چنانکه فقط رضای خدا را در نظر داشت هرگز از فکر جهاد و مبارزه در میدان های نبرد غافل نبود مطیع امر ولایت بود همرزمان و دوستان خود را نیز به ان توصیه می کرد شهید شبانی همیشه با شهید فنودی همراه بود علیرضا و او در عملیات والفجر9 به عنوان بیسیم چی شرکت داشت این دو بزرگوار در ارتفاعات منطقه مریوان نماز ظهر و سپس زیارت عاشورا را خواندند انگاه با چشمان اشک الود در حالی که فریاد یا حسین بر لب داشتند به سمت سنگر فرماندهی حرکت کردند که ناگهان هر دو مورد اصابت ترکش گلوله توپ قرار گرفتند در تاریخ پنجم اسفند ماه سال 1364 به شهادت رسیدند. پیکر پس از تشعیع با شکوه در بیرجند در مزار شهدای دره شیخان به خاک سپردند. 

 خاطرات

 اقای محمدرضا حسین زاده همرزم شهید شبانی:                                                                                         

علیرضا شبانی یکی از بسیجیان مخلصی بود که در گردان امام موسی (ع) در عملیات والفجر9 در خدمتشان بودیم و ایشان به عنوان بیسیم چی گردان انجام وظیفه می کردند و همیشه با شهید عزیزمان فنودی که یک دستشان را در راه اسلام از دست داده بودند و از یکدیگر جدا نمی شدند.

بهترین خاطره ای که من دارم شاید 10 دقیقه قبل از شهادت برادر عزیزمان بود که در منطقه عملیاتی بودیم و قرار بود به سوی خطوط پدافند خودی حرکت کنیم و از خط عبور کنیم جهت انجام عملیات.ظهر بود برادران نهار را صرف کردند و برای نماز جماعت حاضر می شدند و لازم به ذکر است که در جایی که ما قرار داشتیم چون زمین کوهستانی بود و مساحتی که همه برادران بتوانند در نماز جماعت شرکت کنند را نداشت به همین دلیل بعضی از برادران نمازشان را به صورت فرادا خواندند.این دو مرغ عاشقی که هر دو با هم بودند«شهید شبانی و شهید فنودی»یادم هست که نمازشان را به صورت فرادا خواندند و بعد از نماز زیارت عاشورا را شروع کرده بودند گویا به ایشان الهام شده بود که می خواهند به لقاء الله بپیوندند و به سرور ازادگان ملحق بشوند بعد از مدتی از خط پیام دادن که حرکت کنیم و دیگر فرصتی نشد که این دو برادر نهار بخورند حرکت کردند با صورت بشاش و خندان ولی اشک الود که در راز و نیاز اخرین لحضات زندگیشان داشتند.همراه فرمانده گروهان حرکت کردند و بر اثر اصابت گلوله توپ و ترکش به این برادران به فیض شهادت نائل امدند.

روحش شاد ویادش گرامی باد  

 

 



ادامه مطلب ...


جمعه 5 دی 1393برچسب:, :: 11:36 ::  نويسنده : امیر حسین

انقلاب از دیدگاه اسلام

 دیدگاه اسلام در مورد انقلاب، با تفسیر و تحلیل غربی و مارکسیستی آن کاملاً تفاوت دارد. در تحلیل اسلامی، مهم‏ترین عامل انقلاب، آرمان‏خواهی و عقیده به مکتبی است که نخست گروه پیشرو و مجاهدان را وارد میدان مبارزه انقلابی می‏کند و سپس با بسیج توده‏های گسترده مردم، انقلاب را به درون جامعه کشانده، از طریق توده‏های مردم به پیروزی می‏رساند. از دیدگاه اسلام، انقلابْ نوعی جهاد داخلی است که در آن گروهی برای خدا می‏جنگند و گروه دیگر مانع راه خدایند.

انقلاب اسلامی

در انقلاب اسلامی، عناصر فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هر کدام به گونه‏ای تأثیر گذارند. نیز در کنار این عناصر، بر خشم قهرآمیز مردم تکیه می‏شود. البته می‏توان ویژگی‏های اصلی انقلاب اسلامی را در تعریف زیر مطالعه کرد: «انقلاب اسلامی، دگرگونی بنیادی در ساختار کلی جامعه و نظام سیاسی آن، منطبق بر جهان‏بینی و موازین و ارزش‏های اسلامی و نظام امامت و بر اساس آگاهی و ایمان مردم، و نیز حرکت پیشگام صالحان و قیام قهرآمیز توده‏های مردم است».

فرایند انقلاب اسلامی

مقام معظم رهبری در پیام خود به مناسبت بیستمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۷۷ چنین می‏فرماید: «امام بزرگوار ما با تکیه به تعالیم اسلام ناب محمدی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، و با اعتماد به ایمان دینی مردم، و با شجاعت و اخلاص و توکل کم‏نظیر خود، راه مبارزه را در میان سختی‏ها و مصائب طاقت‏فرسا گشود و پیش رفت و صبورانه و پیامبرگونه ذهن و دل مردم را با واقعیت‏های تلخ و راه علاج آن آشنا کرد. ملت ایران که از اولین قدم‏ها به ندای این مرد الهی و روحانی گوش فرا داده و به منطق حق و درس روشنگر او دل بسته بودند، با انگیزه نیرومند ایمان و عشق به اسلام، فداکاری‏ها و جان‏فشانی‏های فراموش‏ناشدنی کردند. امام بزرگوار ما در این مدت، در عین هدایت مردم و گستردن دامنه آگاهی همگانی و کشاندن توده میلیونی به مبارزه، اندیشه حکومت اسلامی را نضج و قوام بخشید و در مقابل دو مکتب رایج سیاسی عالم… راه اسلامی را مطرح کرد که در آن بر دو عنصر دین و انسان به طور اساسی تکیه شده و ایمان دینی و اراده مردمی بزرگ‏ترین شاخصه آن است».

ماهیت انقلاب اسلامی

بزرگ‏ترین تحول قرن بیستم

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، بزرگ‏ترین تحول جهانی قرن بیستم به وقوع پیوست. بنیان گذار این انقلاب با قیام خود، غرور ملت‏های مستضعفی را که سالیانی مدید مورد ظلم قرار گرفته بودند، به آنان باز گرداند. او نه تنها سرنوشت کشورش را تغییر داد، بلکه میلیون‏ها انسان گم‏گشته در برهوت جاهلیت عصر مدرن را به بازگشتی دوباره به معنویت و یکتاپرستی فراخواند.
پیروزی انقلاب اسلامی، چه در داخل و چه در خارج از کشور، ناظران را با پدیده‏ای تازه در صحنه سیاسی جهان روبه‏رو ساخت. این پدیده بنا به ماهیت، اهداف و سرنوشت خود، در هیچ‏یک از معیارهای سیاسی جهان نمی‏گنجد.

انقلاب آزادی‏بخش

از آنجا که انقلاب‏های آزادی‏بخش ملی، بر ضد سلطه امپریالیستی شکل می‏گیرد و رژیم شاه در ایران نیز در طول انقلاب به عنوان رژیم دست نشانده امپریالیسم آمریکا بود، برخی آن را به عنوان حرکتی ضدامپریالیستی و در گروه انقلاب‏های آزادی‏بخش ملی قرار می‏دهند. اما با وجود جنبه ضدامپریالیستی انقلاب و نیز وابستگی رژیم پهلوی از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به حمایت‏ها و کمک‏های مستقیم آمریکا، از آنجا که اصطلاح «انقلاب آزادی‏بخش» به جنبش‏هایی گفته می‏شود که بر ضد سلطه مستقیم خارجی شکل می‏گیرد، کاربرد آن در مورد انقلاب ایران چندان راهگشا نیست.

انقلاب اجتماعی

اصطلاح انقلاب اجتماعی، درباره انقلاب‏هایی به کار می‏رود که بر اثر آنها تحولات ساختاری اقتصادی ـ اجتماعی چشم‏گیری شکل می‏گیرد. برخی چون اِسکاچْپول که تحولات اجتماعیِ ناشی از انقلاب‏ها را به شکل وسیع‏تر تعریف می‏کنند، بر آن‏اند که انقلاب ایران، انقلابی اجتماعی است؛ زیرا با دگرگونی‏های ساختاری و ارزشیِ وسیعی همراه بوده است.

انقلاب اسلامی و همگانی

از آنجا که انقلاب ایران به روشنی بر جنبش سراسری و چند طبقه‏ای متکی بود، بسیاری از تحلیلگرانِ انقلاب، آن را انقلابی مردمی یا مردمگرا می‏دانند. تردیدی نیست که انقلاب ایران از نظر نوع ائتلاف قشرهای مختلف اجتماعی در آن، پدیده‏ای کم‏نظیر به شمار می‏آید و به همین دلیل «انقلاب مردمی» قلمداد کردنِ آن جایز به نظر می‏رسد. البته انقلاب ایران بیشتر از هر عنوانی با نام «انقلاب اسلامی» مطرح شده است. به نظر می‏رسد که با توجه به گفتمان حاکم بر انقلاب ایران، رهبری انقلاب و همچنین شکل دولت و روابط اجتماعی بعد از آن، جا دارد که انقلاب ایران به عنوان انقلاب اسلامی مطرح شود.

زمینه‏های تأثیرپذیری جنبش‏های اسلامی از انقلاب اسلامی ایران

انقلاب اثرگذار

انقلاب اسلامی ایران بر جنبش‏های سیاسی ـ اسلامیِ معاصر تأثیر گذاشت؛ زیرا موارد مشترک فراوانی بین انقلاب اسلامی ایران و این جنبش دیده می‏شود که این تأثیر را فراهم آورد. این زمینه‏ها که از آنها به عنوان عامل همگرایی یا عناصر همسویی و همرنگی نیز می‏توان یاد کرد، عبارت است از عقیده مشترک، دشمن مشترک، هدف مشترک، وحدت‏طلبی و مردم‏گرایی.

عقیده مشترک

انقلاب اسلامی ایران، همانند هر جنبش اسلامی دیگر، به یگانگی خدا و رسالت پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم معتقد است، کعبه را قبله آرزوهای معنوی خود می‏داند، قرآن را کلام خداوند و منجی بشر گمراه می‏پندارد، و به دنیای پس از مرگ و صلح و برادری و برابری ایمان دارد؛ همان گونه که امام خمینی رحمه‏الله فرمود: «در کلمه توحید که مشترک بین همه است، در مصالح اسلامی که مشترک بین همه است، با هم توحیدِ کلمه کنید».

دشمن مشترک

انقلاب اسلامی و جنبش‏های اسلامی، دشمن مشترکی دارند. این دشمن مشترک که همان استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و اسرائیل است، همانند کفار قریش، مغولان وحشی، استعمارگران اروپایی و صرب‏های نژاد پرست و…، کیان اسلام را تهدید می‏کند. در مقابل، انقلاب اسلامی با طرح شعار «نه شرقی نه غربی» عَلَم مبارزه بر ضد دشمن مشترک جهان اسلام را به دوش گرفته است.

هدف مشترک

هدف انقلاب اسلامی ایران و جنبش‏های اسلامی معاصر، برچیده شدن فساد، اجرای قوانین اسلام، استقرار حکومت اسلامی در جامعه مسلمانان، و به اهتزاز درآوردن پرچم لا اله الا الله در سراسر جهان با تکیه بر قدرت الهی و توده‏های مردم است. البته برخی از جنبش‏های سیاسی معاصر، فقط عمل به احکام اسلام را در کشورهای خود می‏خواهند و برخی نیز خواستار تشکیل حکومتی مستقل، بدون تأکید بر شکل اسلامی حکومت هستند.
بنابراین می‏توان گفت که جنبش‏های اسلامی معاصر، حیات خود را مدیون انقلاب اسلامی هستند؛ زیرا انقلاب اسلامی به اسلام و مسلمانان حیاتی تازه بخشید، آنان را از عزلت و حقارت نجات داد و اسلام را به عنوان تنها راه‏حل برای زندگی سیاسی مسلمانان مطرح ساخت.

وحدت‏طلبی و مردم‏گرایی

تکیه و تأکید انقلاب اسلامی و رهبری آن بر لزوم وحدت همه قشرها و همه مذهب‏های اسلامی در نیل به پیروزی در صحنه داخلی و خارجی، زمینه گرایش جنبش‏های اسلامی معاصر به سوی انقلاب اسلامی است؛ زیرا انقلاب اسلامی با الگو قرار دادن اسلام ناب محمدی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، هیچ تفاوتی بین مسلمانان سیاه و سفید، و غربی و شرقی قائل نیست و بر جنبه‏های اختلاف برانگیز در بین مسلمانان پافشاری نمی‏کند؛ بلکه با برگزاری هفته وحدت، برپایی روز قدس، صدور فتوای امام خمینی رحمه‏الله علیه سلمان رشدی و…، در راه اتحاد مسلمانان گام برداشته است. به همین دلیل، انواع گروه‏های غیرشیعی و حتی جنبش‏های آزادی‏بخش غیراسلامی، انقلاب اسلامی ایران را الگوی خود قرار داده‏اند. مردمگرایی انقلاب اسلامی نیز، عاملی در گسترش انقلاب و پذیرش آن از سوی ملت‏های مسلمان بوده است.

 

ویژگی‏های انقلاب اسلامی

گرایش دینی

یکی از ویژگی‏های انقلاب مردم ایران، خدا محوری آن است. در اصل ۵۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی می‏خوانیم: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است».
در وصیت‏نامه پیر عرفان و بنیان گذار انقلاب اسلامی، در این‏باره چنین آمده است: «ما می‏دانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهان‏خواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرد، با تأییدات الهی پیروز گردید. اگر نبود دست توانای خداوند، امکان نداشت یک جمعیت ۳۶ میلیونی با آن تبلیغات ضد اسلامی و ضد روحانی خصوصا در این صد سال اخیر… یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد فریاد اللّه‏ اکبر و فداکاری‏های حیرت‏آور و معجزه‏آسا، تمام قدرت‏های داخل و خارج را کنار [زند]…. تردیدی نیست که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بود که از جانب خداوند منّان بر این ملت مظلوم غارت زده عنایت شده است».

مردمی بودن انقلاب

مردمی بودن در انقلاب‏های دیگر هم کم و بیش دیده می‏شود، ولی در انقلاب اسلامی ایران بسیار برجسته‏تر است. در این انقلاب، بیشتر مردم به صحنه آمدند و خواستار سرنگونی رژیم شاهنشاهی و برقراری نظام اسلامی شدند. نظامی، کارگر، کارمند، کشاورز، روحانی، دانشجو و معلم، همه و همه در این انقلاب سهیم بودند. این وجه از مردمی بودن انقلاب شاخص است. در بیشتر انقلاب‏های دیگر، عنصر اصلی مبارزه، نیروهای متشکل حزبی و شبه‏نظامی بودند که از راه جنگ مسلحانه کار را تمام کردند و نقش مردم بیشتر حمایت و پشتیبانی از آنها بود، ولی در انقلاب ما، همه مردم نقش داشتند و در سراسر کشور با یک شدت و قدرت با رژیم پهلوی به مبارزه برخاستند.

رهبری و مرجعیت

از ویژگی‏های مهم انقلاب اسلامی ایران که از ویژگی الهی بودن انقلاب سرچشمه می‏گیرد، نقش دین، عالمان دینی و رهبری و هدایت انقلاب است. همه انقلاب‏های دیگر به نوعی در مقابل دین و مذهب بودند، ولی این انقلاب با رهبری و هدایت عالمان دینی آغاز شد و به سرانجام رسید. در رأس این بزرگان، شخص امام خمینی رحمه‏الله قرار داشت که بالاترین جایگاه دینی، یعنی مرجعیت را دارا بود. رهبری ایشان، ویژگی‏های برجسته‏ای داشت که برخی از آنها را برمی‏شماریم:
الف) امام که مرجعی دینی بود، پایگاه وسیع و عمیق مردمی داشت.
ب) ایشان با پایه‏گذاری قیام پانزده خرداد و مدیریت و شجاعت بی‏مانند در آن جریان و ایام تبعید، رهبری سیاسی و انقلابی خود را به اثبات رساند.
ج) رهبری ایشان قاطعانه بود.
د) امام، هم طراح انقلاب بود و هم مدیر و مجری آن.

 

 



یک شنبه 4 دی 1393برچسب:, :: 20:47 ::  نويسنده : امیر حسین

بازخوانی روند و پیامدهای تسخیر لانه جاسوسی آمریکا

 

واقعه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، یکی از منحصر به فردترین حرکت‏ها در تاریخ انقلاب‏های اصیل و مردمی جهان بود که از یک طرف شوکت و افسون قدرت امپریالیسم آمریکا را در هم شکست و اوج خفت و زبونی این اهریمن جنایتکار را به رخ جهانیان کشانید و از سوی دیگر فریاد مظلومیت و آزادگی مسلمانان ایران را در پهنه گیتی طنین انداز کرد. با توجه به ابعاد گسترده این حادثه عظیم، باید آن را در جغرافیای زمانی و مکانی خودش کاملا مورد بررسی قرار داده و به واکاوی علل و پیامدهای آن پرداخت.

 

1

از حدود ۴۰۰ نفر این دانشجویان اکنون تنها ۴۷ تا ۵۰ نفر از اسامی آنها موجود است و ۳۵۰ نفر دیگر گمنام اند و اسامی آنها مشخص نیست.

اما از این ۵۰ نفر که اسامی آنها مشخص است، عده ای با شروع جنگ تحمیلی به میدان های جنگ شتافتند و به شهادت رسیدند که از آنها می توان به محسن وزوایی، حسین علم الهدی، مهدی رجب بیگی، عباس ورامینی و… نام برد و تعدادی هم در حال حاضر از مواضع خود عدول کرده اند و از گذشته خود اظهار ندامت می کنند.

به مناسبت ۱۳ آبان اسامی شهدای دانشجویان پیرو خط امام را متذکر می شویم:
۱- غلامحسین احمدی
۲- حبیب برادران توکلی
۳- محمد بهبهانی
۴- محمد بولوردی
۵- غلامحسین بسطامی
۶- حسین بهادری فر
۷- هوشنگ ترکاشوند
۸- علی حاتمی
۹- جعفر ذاکر
۱۰- مهدی رجب بیگی
۱۱- سید احمد رحیمی
۱۲- بهروز سلطانی
۱۳- حسن سیف
۱۴- جلیل شرفی
۱۵- اسدالله شیران
۱۶- حسین شوریده
۱۷- علی صبوری
۱۸- آفریدون صبری
۱۹- فضل الله عابدینی
۲۰- حسین علم الهدی
۲۱- محمد فاضلی
۲۲- ناصر فولادی
۲۳- کدخدا زاده
۲۴- محسن وزوایی
۲۵- محسن ماندگار
۲۶- مجید موذن صفایی
۲۷- حسن میر سلطانی
۲۸- عباس ورامینی (فرمانده)
۲۹- جمال امیرخانی
۳۰- رحمان یا علی مددی
۳۱- علیرضا هادی پور

بیانیه های الجزایر

 

اسناد حل و فصل اختلافات ناشی از گروگانگیری و سایر دعاوی مطروحه در پیشگاه دیوان دعاوی ایران و ایالات متحدة امریکا. با پیروزی انقلاب اسلامی و خروج اتباع امریکا از ایران ، بسیاری از طرحها و قراردادهای میان این دو کشور فسخ شد یا به حال تعلیق درآمد و روابط ایران و امریکا تیره شد. در 13 آبان 1358، جمعی از دانشجویان ، سفارت امریکا در تهران را تصرف کردند و 52 تن از دیپلماتهای امریکایی را گروگان گرفتند. خواستة اصلی دانشجویان که با تأیید امام خمینی رحمة الله علیه همراه شد، قطع مداخلة امریکا در امور ایران و برگرداندن محمدرضا پهلوی بود. این واقعه به قطع روابط دولتهای ایران و امریکا، تحریم تجاری ایران از سوی امریکا و توقیف کلیة داراییها و ذخائر ارزی ایران در امریکا و مؤسسات امریکایی در سراسر جهان یعنی بیرون از حوزة صلاحیت قضایی آن کشور انجامید.

برای حل مشکلات ناشی از بحران گروگانگیری و رفع توقیف داراییهای ایران و با صلاحدید امام خمینی (ره ) که در فرمان مورخ 4 اسفند 1358 اعلام شد، حل وفصل مسئلة دیپلماتهای امریکایی به مجلس شورای اسلامی که در شرف تشکیل بود، واگذار شد (امام خمینی ، ج 11، ص 280ـ281). در 11 آبان 1359، مجلس شروط چهارگانه ای تعیین کرد که به دولت امکان حل اختلافات با امریکا را می داد. این شروط از پیام امام خمینی (ره ) در 21 شهریور 1359 به زائران بیت الله الحرام برگرفته شده و عبارت بود از: بازپس دادن اموال خانوادة محمدرضا پهلوی ؛ لغو تمام ادعاهای امریکا علیه ایران ؛ تضمین امریکا به عدم مداخلة سیاسی و نظامی در ایران ؛ و آزاد گذاشتن تمامی سرمایه های ایران ( روزنامة رسمی جمهوری اسلامی ایران ، ش 11589، ص 21).

با میانجیگری دولت الجزایر، زمینة مذاکره و توافق طرفین برای حل اختلافات فراهم شد و در زمان نخست وزیری محمدعلی رجایی (شهادت : 1360)، مذاکراتی صورت گرفت که به صدور «بیانیه های الجزایر» در 29 دی 1359 انجامید (افتخار جهرمی ، ص 19؛ احمدی واستانی ، ص 14).

بیانیه های الجزایر، از نظر حقوقی ، عهدنامه ای بین المللی تلقی می شود، اما چون آنها را دولتی ثالث صادر کرده ، در واقع ، این عهدنامه بر خلاف عرف معاهدات دو یا چندجانبة بین المللی منعقد شده است . با وجود این ، دولت الجزایر در مقدمة بیانیة اول در مقام میانجی اعلام می دارد که تعهدات متقابل از سوی دو دولت به عمل آمده است . در مقدمة بیانیة دوم نیز دولت الجزایر رسماً موافقت دولتهای ایران و امریکا به قرار مذکور در بیانیه را اعلام کرده است . لذا همان طور که مقامات دو دولت تأکید کرده اند، بیانیه های الجزایر به انعقاد توافق بین المللی بین ایران و امریکا منتهی شده است . این توافق تعهدات حقوقی لازم الرعایه برای طرفین ایجاد کرده است که مربوط به زمان خاصی نیست و با برخورداری از تداوم و اعتبار، طرفین همواره ملتزم به آن تلقی می شوند. 

بیانیه های الجزایر مشتمل بر سه سند است : سند اول با عنوان «بیانیة عمومی »، حاوی تعهدات کلی طرفین از قبیل آزادی گروگانها، آزادی داراییهای ایران و لغو تحریم تجاری ایران است . سند دوم دربارة حل و فصل دعاوی دو دولت است که به «بیانیة حل وفصل دعاوی » موسوم است ، و سند سوم با عنوان «تعهدات دولت امریکا و دولت ایران »، روشهای اجرای تعهدات مالی طرفین را تعیین کرده است.

1) تعهدات امریکا

نظر به سوابق مداخله های متعدد و همه جانبة امریکا در امور ایران و با پافشاری دولت ایران در مذاکرات ، امریکا مطابق مادة یک بیانیة عمومی تعهد کرد که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم ، سیاسی و یا نظامی در امور داخلی ایران مداخله نکند. این تعهد به منزلة پذیرش اولین شرط از شروط چهارگانة مجلس شورای اسلامی بود (ممتاز و رنجبریان ، ص 52). همچنین مطابق مواد 2، 3، 4 امریکا متعهد شد که کلیة تحریمهای تجاری ایران را لغو کرده ، اموال محمدرضا پهلوی را به ایران بازگرداند و داراییهای ایران را که پس از بحران گروگانگیری توقیف شده بود، آزاد کند. بعلاوه طبق بند ب بیانیة عمومی ، امریکا ملزم شد که تمام دعاوی مطرح در دادگاههای امریکا را مختومه و آنها را از طریق داوری بین المللی حل وفصل کند. این دعاوی ناظر به دادخواستهای اتباع و مؤسسات امریکایی علیه دولت ایران بود که پس از انقلاب اسلامی و به علت عدم اجرای قراردادها و یا پس از بحران گروگانگیری اقامه شده بود و خواهانهای امریکایی غرامت می خواستند. این تعهدات امریکا به معنای پذیرش سایر شروط مذکور در تصمیم مجلس بود (افتخار جهرمی ، ص 30ـ 31؛ احمدی واستانی ، ص 18ـ20؛ «بیانیه های الجزایر»، ص 236ـ 247).

2) تعهدات ایران

 براساس بند سه بیانیة عمومی و بند یک سند تعهدات ، دولت ایران تعهد کرد که خروج و عزیمت ایمن 52 تبعة امریکا از ایران را تأمین نماید. همچنین وجوه مشخصی را در دو حساب جداگانه برای تسویة بدهیهای بانکی و بدهی وامهای سندیکایی واریز کند و سپرده ای به مبلغ یک میلیارد دلار در حساب تضمینی نگه دارد تا از محل آن مبالغ تعیین شده در احکام صادره علیه ایران پرداخت شود («بیانیه های الجزایر»، ص 242، 268).

3) تعهد مشترک طرفین به تشکیل دیوان داوری

در این مذاکرات طرفین توافق کردند که مطابق بند ب اصول کلی بیانیة عمومی ، هیئت داوری ویژه ای برای حل و فصل دعاوی اتباع طرفین تشکیل شود. از آنجا که مطابق قوانین ایران ، قوة مجریه مستقلاً حق ندارد دعاوی دولتی را به داوری بین المللی ارجاع دهد، مجلس شورای اسلامی درتاریخ 24 دی 1359 با تصویب قانون حل و فصل اختلافات مالی و حقوقی دولت جمهوری اسلامی ایران با دولت امریکا، به دولت اجازه داد تا نسبت به اختلافاتی که ناشی از انقلاب اسلامی و تصرف «مرکز توطئة امریکا» نباشد،با توجه به مصوبة سابق الذکر مجلس از طریق داوری مرضی الطرفین اقدام و اختلافات را حل وفصل نماید (ایران . قوانین و احکام ، ص 8).

در بیانیة دوم دولت الجزایر ترتیب تشکیل دیوان داوری دعاوی ایران و امریکا بیان شده است . دیوان مرکب از سه شعبه و هرشعبه دارای سه عضو است : یک داور ایرانی ، یک داور امریکایی و یک داور مشترک به انتخاب شش نفر داوران ایرانی و امریکایی . دیوان تنها به آن دسته دعاوی رسیدگی می کند که تا تاریخ صدور بیانیه ها موجود بوده است . دیوان صلاحیت رسیدگی به چند نوع دعاوی را دارد که عبارت اند از: دیون ، سلب مالکیت و سایر اقدامات مؤثر در حقوق مالکیت ، قراردادهای خرید و فروش ، خدمات و تفسیر یا اجرای بیانیه ها. دیوان ، حکم هر مورد را با رعایت کامل قانون و با اعمال اصول حقوقی بازرگانی و حقوق بین الملل صادر می نماید که در صورت توافق طرفین ، می تواند براساس قواعد انصاف نیز رأی دهد. کلیة تصمیمات و احکام دیوان قطعی و لازم الاجراست و طرفین ملزم اند که بدون تأخیر آن را به اجرا گذارند. آرای دیوان یا به صورت سازشی مبنی بر تأیید توافقات طرفین صادر می شود یا به صورت ترافعی که در ماهیت دعوا صدور حکم می نماید. هیئت عمومی دیوان صلاحیت صدور آرای تفسیری در موضوعات مورد اختلاف طرفین یا اجرای بیانیه ها را دارد. در عمل ، بیشترین دعاوی مطرح شده در دیوان ، دعاوی کوچک بوده که خواستة آنها کمتر از 250 هزار دلار است (افتخار جهرمی ، ص 22ـ23؛ محبی ، ص 110ـ 111؛ «بیانیه های الجزایر»، ص 8 25ـ262).

یک روز بعد از صدور بیانیه ها، در 30 دی 1359، گروگانها آزاد و از راه الجزایر به امریکا منتقل شدند (نظربلند، ص 592). دولت امریکا نیز بلافاصله بالغ بر 955ر7 میلیارد دلار از داراییهای ایران را به حساب امانی مقرر در توافقات انتقال داد (احمدی واستانی ، ص 28).

از اوایل 1360 ش ، دیوان داوری دعاوی ایران و امریکا کار رسیدگی به پرونده ها را آغاز کرد که همچنان ادامه دارد. با پایان مهلت یکسالة ثبت دادخواستها در دیوان ، طرفین بیش از چهارهزار دادخواست ثبت کرده اند که تا به حال نزدیک به 900 ، 3 فقرة آن به موجب حکم ، تصمیم یا دستور دیوان رسیدگی و مختومه شده اند (احمدی واستانی ، ص 37؛ افتخار جهرمی ، ص 25ـ26).

ا 

 



پنج شنبه 18 فروردين 1392برچسب:, :: 20:39 ::  نويسنده : امیر حسین

 

سخن گفتن از رنج های کودکان فلسطینی، هیچ گاه عمق آن را نمی کاود و هر چه فریاد بزنیم که بچه های فلسطینی هم در خیابان های تمیز شهر، مغازه های اسباب بازی فروشی می خواهند، فقط فریاد زده ایم. در این میان، روزانه، کودکانی در اوج مظلومیت و بی گناهی، نه فقط شکنجه می شوند، بلکه دارند رو به نابودی می روند.

نگاهی به کودکان فلسطینی با رویکرد آینده سازان انتفاضه و لزوم هم بستگی و هم دردی با آنان به عنوان پشتیبانی از آینده انتفاضه، رهیافت اصلی این نوشتار است.

مظلوم

در فلسفه اخلاق، افزون بر فعل اخلاقی، نیت و قصد نیز ارزش ویژه ای دارد. در فرهنگ اسلامی، نیت با سنجش بسیاری از اعمال مرتبط است. حتی در متون اسلامی، خوش آیندی و رضایت مندی با فعالیت های یک گروه یا اعلام انزجار از آنان، دلیل بر سهیم بودن در اعمال آن گروه است.

حال امروزه که ملت مسلمان فلسطین و حتی کودکان و نوجوانان آن دیار مظلوم در هجوم ستم صهیونیست ها گرفتار آمده اند، هر کس باید به اندازه خویش، راهی برای حمایت از این مظلومان بجوید؛ زیرا سکوت، همان رضایت مندی به رفتار صاحبان زور و قدرت صهیونیستی است و اعلام انزجار از آنان، حتی به قدر اعلام هم بستگی با مظلومان فلسطینی، حمایت و همراهی با فرزندان فلسطینی است. بر این اساس است که امام ساجدان، در دعای 38 صحیفه سجادیه به خداوند عرضه می دارد که:«پروردگارا!پناه می برم به تو از مظلومی که در مقابل من بدو ستم شود و من او را یاری نکنم.» امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: «سه گروه در یک ظلم شریکند: ستم کار، یاری دهنده بر آن و کسی که بر انجام آن راضی باشد».

هم بستگی با کودکان و نوجوانان، چرا؟

به راستی، چرا هم دردی و هم بستگی و چرا با کودکان و نوجوانان؟ آیا هم بستگی با افرادی در فرسنگ ها فاصله، شدنی است؟

هم دردی و هم بستگی، واژگانی اند که خاستگاه آنها را باید در عمق مفهوم انسانیت جست وجو کرد. در جهان بدون مرز امروز، هیچ اندیشه و مکتبی بدون وحدت و هم بستگی راه به جایی نخواهد برد. هم بستگی با کودکان و نوجوانان، گویا سخنی از جنس دیگر است. مهم ترین سود هم بستگی با فرزندان فلسطینی، افزون بر بعد نوع دوستی و عاطفه جویی انسان، جنبه تربیتی و آموزشی آن برای همه کودکان مسلمان، چه فلسطینی و چه غیر فلسطینی است. به یقین، آینده جهان اسلام در دستان کودکان امروز است و فرماندهان آزادی بخش فلسطین، نوجوانان فلسطینی امروزند و حمایت کنندگان از ایشان، نوجوانان ایرانی خواهند بود .پس شعار هم بستگی در این روز، از دوراندیشی بزرگ جهان اسلام خبر می دهد. همچنین حمایت از نسل جدید فلسطین، تلاش برای ترسیم آینده قدس است؛ امری که نه فقط مسلمانان، بلکه دشمنان هم به دلیل تهاجم فرهنگی و نظامی خود در سرزمین های اشغالی، در تحقق آن می کوشند. سرانجام اینکه هم بستگی با فرزندان فلسطینی، نیازی یک طرفه نیست. همه کودکان مسلمان، چه در فلسطین، لبنان، عراق، افغانستان و حتی ایران و دیگر کشورهای مسلمان، در خطر تهاجم صهیونیست جهانی هستند و خواهند بود.

پدرهای کاغذی

حضور صفابخش پدر، گرمای نوازش دستان او، پناه گرفتن در میان سینه های ستبر و مردانه اش، نشستن بر زانوان پر اقتدار پدر و سواری بر شانه های بلند او، حقوقی هستند که از سوی مجمع های بین الملل برای کودکان و نوجوانان فلسطینی نادیده گرفته شده اند. هر چند فرزندان فلسطینیان هنوز هم فقط در قطع نامه ها و بیانیه های سازمان ملل، بازی و حتی زندگی می کنند، ولی یتیم بودن، رنجی است که هیچ کس تقصیر آن را به عهده نمی گیرد.

بسیاری از بچه های فلسطینی، همواره پدر را بر روی دیوار خانه های خود دیده اند و جای لب هایشان بر روی عکس کاغذی او رنگ باخته است. کشیدن دست نوازش و دل گرمی بر سرِ فرزندان داغ دیده فلسطینی، با اعلام هم بستگی و هم دردی با آنان، کوچک ترین گام برای انتقام خون پدران و برادران مسلمانمان است.

چرا آنان کودکان را می کشند؟

اهمیت تربیت نسل های آینده برای حفظ یک تفکر و جریان، کمتر از پی ریزی و تأسیس آن مکتب نیست. این فرزندان شهدای مقاومت فلسطینند که مسیر آزادی خواهی پدرانشان را ادامه می دهند. حال در این میان، اگر نسلی و فرزندی در کار نباشد، چه باید کرد؟

امروزه در فلسطین، هر چند سکوتی پر از فریادهای شاد کودکانه بر همه جا حکم فرماست؛ هر چند بیشتر کسانی که خونشان ریشه های انتفاضه را محکم تر می سازد، نوجوانان و کودکانند؛ هر چند کودکانی، زندان های اسرائیل را برای به دنیا آمدن بر بیمارستان ها ترجیح می دهند، ولی رنج اصلی آنجاست که این نسل آینده، برای رفتاری ننگین تر برگزیده شده اند: نسل کشی و کودک کشی.

این نجوای کودک فلسطینی، گوش جهان را کر کرده است: آنها نمی خواهند ما بزرگ شویم تا از آنها نخواهیم که از سرزمینمان بیرون روند. آنها نمی خواهند ما بزرگ شویم تا نهال مقاومت را هرچه تنومندتر سازیم. از این رو، می بینیم تامی لبید، رئیس یکی از احزاب اسرائیل، با کمال گستاخی چنین می گوید: «اسرائیل باید کودکان فلسطینی را تا پیش از اینکه بزرگ شوند و دولت مجبور به مقابله با آنان گردد، بکشد».

انتفاضه؛ مدرسه بچه های فلسطینی

محیط، یکی از مهم ترین و مؤثرترین عوامل رشد و شخصیت کودکان و نوجوانان است. دلاورانی که انقلاب اسلامی ایران را رقم زدند، فرزندانی بودند که در فرآیند مبارزات انقلاب، رشد کردند و شخصیت یافتند. امروزه در فلسطین هم انتفاضه، به عنوان مدرسه و مکتب مقاومت و شهادت، شخصیت و روحیه فرزندان فلسطینی را پولادین و آنان را برای آینده نهضت تربیت می کند. گزارش زیر، چارچوب ذهنی فرزندان سرزمین زیتون را بهتر آشکار می سازد:

نیمی از پسر بچه های دوازده ساله معتقدند شهادت، بهترین اتفاق زندگی یک انسان است. در نظر آنها، تنها شکل قدرت و افتخار، شهادت است. دیوارهای مدرسه پر است از نقاشی های کودکان که تانک ها و بالگردهای اسرائیلی، خانه فلسطینیان را منهدم می کنند. بچه های فلسطینی، عکس های شهدا را کنار نشان های ورزشی و...، بر دیوار اتاق خود نصب می کنند. در کلاس های نقاشی، نود درصد کودکان، حوادث انتفاضه را نقاشی می کنند.

آنان مسیر را به خوبی تشخیص داده اند. بزرگ تر از اندیشه های بسیاری از روشن فکران غربی و حتی اسلامی، ذهن های کوچکشان، هدف بزرگی را نشانه گرفته است. البته حریف و دشمن آنان صهیونیسم جهانی است و آنها به پشتیبانی و هم بستگی برادرانشان نیازمندند.

 

بدونِ شرح

شوشَن ابوترکی، دختر نوجوان فلسطینی است. او هر روز در راه مدرسه مجبور بود از جلو ایستگاه بازرسی سربازان اسرائیلی بگذرد. وحشت هر روز همراهش بود. این همه ترس او را خسته کرده بود. بنابراین، با همان قدرت اندکش تصمیم گرفت به سربازان مسلح اسرائیلی حمله کند. این دختر نوجوان فوری دستگیر شد و سه ماه در زندان بود. او فقط چهارده سال داشت. او پس از آزادی دیگر نمی خندید، به ندرت حرف می زد و شب ها در خواب فریاد می کشید.

عامر الفار، نوجوان شانزده ساله فلسطینی است. کودک ربایی و ستم های اسرائیلی ها، چنان عامر را به خشم آورده بود که برای عملیات شهادت طلبانه به یکی از گردان های فلسطین پیوست. روز یازده آبان 1383، عامر به بازار مرکزی شهر تل آویو رفت و عملیات شهادت طلبانه انجام داد و به شهادت رسید. یک روز بعد، اسرائیلی ها، خانه خانواده عامر را با خاک یکسان کردند.

دیشب خواب دیدم که تنهایی دارم می روم خانه خواهرم در بیت جَلا. در بین راه چند سرباز صهیونیست یک دفعه بر سرم ریختند و مرا کتک زدند. هر چه التماس کردم، فایده ای نداشت. یک دفعه همه شان رفتند. بعد دیدم توی دستم یک اسلحه است. نمی دانم از کجا آمده بود. ماشه را کشیدم و همین طور که به زمین شلیک می کردم، شروع کردم به دویدن.

این، نمونه ای از خواب یا بهتر بگوییم کابوس هر شب یک دختر یازده ساله فلسطینی است.

زنگ هم بستگی

نواخته شدن زنگ مدارس با شعار روز هم بستگی با کودکان و نوجوانان فلسطینی، دو مفهوم انسجام و فلسطین را در ذهن دانش آموز ایرانی پررنگ تر می سازد. هم زاد پنداری با دانش آموز فلسطینی و حضور ناخودآگاه او در گوشه ای از ذهن آینده ساز ایرانی، رویکرد آینده ایران به فلسطین را تا حد بسیاری تضمین می کند.

افزون بر این، رزمندگان نوجوان فلسطینی که دستگیری، بازجویی، زندان، شکنجه، آوارگی و شهادت، جزو دروس مدرسه شان است، آموزه های بسیاری را برای دانش آموز ایرانیِ رشد یافته در امنیت و آزادی خواهد داشت. آرزوی کودکان فلسطینی این نیست که قهرمانانه بمیرند. آنها دوست دارند آزادانه زندگی کنند و دیگر هیچ گاه از کابوسی به نام اسرائیل نهراسند.

آینده سازان انتفاضه در آینه شعر

واقعا قباحت دارد

جناب سرهنگ! شما با این هیبت

با این ستون های سربازان دوره دیده

و با این همه گلوله و گاز اشک آور

گریه بچه ها را در می آورید

و بازی شان را به هم می زنید

بچه ها دارند بازی شان را می کنند

آنها سنگ ها را می خواهند

سیب ها را می خواهند

و پرتقال ها را

حتی بر بلندترین شاخه ها

درخت ها را که نمی شود برید

کودکان را که نمی شود درو کرد

استحضار دارید که

دوباره بر می آیند

مثل جست هایی از کناره های تنه بریده

بچه ها سنگ ها را می خواهند

و پرتقال ها را

حتی بر بلندترین شاخه ها

 

عجالتا یک راه حل هست

البته می بخشید که فضولی می کنم

به جای اینکه

به سربازانتان بیاموزید

چگونه خیلی دقیق بزنند

هدفی به کوچکی پیشانی یک کودک را

امر بفرمایید

سنگ ها را جمع کنند

 

هر سربازی

یک روز کودک بوده است.

برای رسانه

الف) پرسش های مردمی

1. هم بستگی با کودکان و نوجوانان فلسطینی، چه پیام یا دستاوردی برای ملت ایران دارد؟

2. به عنوان یک مسلمان برای رهایی و آزادی فرزندان فلسطینی، تا به حال چه قدمی برداشته اید؟

3. کودکان و نوجوانان فلسطینی، چه سهمی می توانند در فرآیند انتفاضه داشته باشند؟

4. فکر می کنید کودکان و نوجوانان فلسطینی و ایرانی چه تفاوت هایی با هم دارند؟

5. آیا تا به حال خود یا فرزندانتان را جای بچه های فلسطینی تصور کرده اید؛ چرا؟

پرسش های کارشناسی

1. سطح علمی و آموزشی کودکان و نوجوانان فلسطینی در چه سطحی از استاندارد جهانی است؟

2. از نظر جنبه های روحی ـ روانی، انتفاضه چه تأثیری بر کودکان و نوجوانان فلسطینی داشته است؟

3. رشد در محیط رعب و وحشت، چه تأثیری بر شخصیت بچه های فلسطینی دارد؟

4. رشد عملیات شهادت طلبانه میان نوجوانان فلسطینی، چه پیام یا نتیجه ای می تواند داشته باشد؟

5. اقدامات جمهوری اسلامی برای کمک به کودکان و نوجوانان چه بوده است؟

6. آیا سازمان های فلسطینی برای تربیت نسل بعدی انتفاضه برنامه ای دارند؛ چگونه؟



درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان درس انقلاب و آدرس loppop2012.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





Alternative content